من هميشه خسرو شكيبايي رو به عنوان يك بازيگر مي شناختم، يعني راستش به جز مهران مديري اصلا به هيچ كدوم از بازيگر هاي ديگه زياد دقت نمي كردم و واسم مهم نبود كه چي و چطوري كار مي كنن، اما حالا كه خسرو شكيبايي رو از دست داديم، چقدر در كارهاشو و منشش دقيق شدن و شدم و اين بار من از همه بيشتر خودمو مقصر مي دونم، اگه قبلا به اخلاق و حرفه اي بودن اين بازيگر بزرگ پي برده بودم، براش بيشتر دعا مي كردم، بيشتر بهش احترام مي ذاشتم، و بيشتر دوستش مي داشتم، اما چه حيف كه ديدن ويژه برنامه دو قدم مانده به صبح بايد منو بيدار كنه، و به يادم بياره كه او به جز اين كه يه بازيگرتوانا و قدر باشه، بزرگوار و محترم هم هست... چه حيف كه ديشب صحبت هاي رسول صدر عاملي، سيروس الوند و ... بايد منو آگاه از توانايي ها و منش هاي اين هنرمند گرانقدر بكنه... خدا بيامرزدش...
من واقعا تا ديشب نمي دونستم كه خسرو شكيبايي اين قدر طبيعي بازي مي كنه و اين قدر خوب در نقشش جا مي گيره، مي دونم دارم بد مي نويسم، اين به اون دليله كه من واقعا از موقع شنيدن اين خبر غمگينم، و در ضمن هنوز شوكه ام... و ناراحتم كه تا بود هيچ كدام از فيلم هايش را نديدم و حالا كه رفته تصميم مي گيرم كه آنها را روزي تماشا كنم... چون ديشب با ديدن تكه هايي از آنها شيفته شان شدم...چه حيف...
و اگر تجربه كرده باشيد درك مي كنيد كه چقدر بد است كه براي اولين بار بعد از كلي انتظار آهنگ جديد سياوش را بشنويد و از آن لذت نبريد به خاطر فقدان كسي كه با رفتنش متوجه بودنش شديد...

۱ نظر:
واقعا که در کارش استاد بود
یادش گرامی باد
فرهاد
ارسال یک نظر