۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

خاطره

سلام من عجله دارم باید برم. امشب تولد دوست عزیزم ص. دعوتم. پس هر آهنگی که اونجا شنیدم و دوستش داشتم رو می ذارم. در ضمن یک شنبه و دوشنبه آهنگ روز نداشتیم!!
این فایل رو امروز در حین مرتب کردن داکیومنتم پیدا کردم که مال اول راهنماییم هست. البته شما زیاد جدی نگیریدشا!!
پس فعلا!

عنوانش: چه خبر، چه اوضاع؟


هيچي,سلامتي! فعلاًَ كه توي مدرسه ي فرزانگان درس مي خوانم. و نمرات درخشاني هم نظير 11,12و يا تك رقمي را كسب مي كنم! به خدا خودم هم نمي خواهم , تلاش خود را هم مي كنم اما نمي دانم چرا!دررياضي اي كه شنبه گرفتند و وقت را به سلامتي بسيار كمتر از حد لازم دادند. براي همين است كه نمره ي تك مي آورم! امروز يكشنبه است. قرار بود ديروز جواب را بدهند اما اوروز هم ندادند. ديگر هم رياضي نداريم خدارا شكر تا پنج شنبه! كه فكر مي كنم ديگر حتماًَََ جوابها را بدهند. حالا از اين حرفهاي غم انگيز و گريه آور نزنيم بهتر است!
امروز دوباره رفتيم نمازخانه و الگو يابي هاي جزوه را كمي حل كرديم. يك مساله خيلي سخت رياضي را داد كه از اين قرار بود :
در مربع 8×8 شطرنج چند مربع وجود دارد؟
به خدا مردم از بس جمع و تفريق كردم! و آخر هم به نتيجه نرسيد جز در لحظه ي آخر كه آن هم فكر مي كنم درست بود. طبق معمول گروهي كه مهتاب در آن بود اولين گروهي بود كه موفق شد. كه سر اين مساله ماجراها رخ داد! بعددش هم گروه توان موفق به شكافتن هسته ي اتم صفحه ي شطرنج شدند!!!حالا ديگه بي خيال! (باز هم علامت تعجب)
آمدم خانه و سريال عشق گمشده را ديدم , ناهار را كه پلو و كباب بود را خوردم و به راحتي گرفتم , خوابيدم تا ساعت 7 ! و بعد به زور ح. و مامان بيدار شده و شير خرمايم را خوردم. بعد هم صورتم را {اینجا تموم می شه{

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سسسسسسسسسسسلام
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخوفی
خواستم تو پست جدیدت کامنت بذارم دیدم این پست کامنت نداره حداقل تو این پست اول باشم
وب گشنگی داری موفق باشی
به من و شیرفرهادم سر بزن
ها ااااااااااااااااااااای خوشحال وشیم بوس بوس بای.